آرتین آرتین ، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 24 روز سن داره

آ مثل آرتین

گلی در گلها

پسر عزیزو با نمکم تو آمدی و گل من شدی و دیگر گلهای باغ و بستان در نظرم جلوه ندارد ...تو بهارم شدی و باهر ثانیه دیدنت بهار را تماشا میکنم ...تو آمدی و تمام عاشقانه هایم را برای تو میسرایم میبوسمت میبویمت و هر لحظه خدا را سپاسگزارم ...
2 ارديبهشت 1394

برای پسرم ...مرد کوچک مادر

برای پسرم مرد کوچک مادر فدای قدو بالایت خوب به حرفهای مادرت گوش کن حرفهای شاید تلخ و سنگینیست ولی باید از همین بچگی برایت بگویم تا در آینده آماده باشی برای مرد شدن تو قرار است مرد خوبی شوی و مرد خوب بودن کار سختیست . اینکه قوی باشی اما مهربان ،صدایت پر جذبه باشد نه بلند اینکه باید گلیم خودت را از آب بکشی بیرون ،و مهمتر اینکه باید تکیه گاه باشی ،و بعد عشقت عشق چیز عجیبی نیست حسی است مثله موقعی که صدایم میکنی مادر و من میگویم :جان مادر و به همین مقدسی است عاشقی را کم کم خودم یادت میدهم لابلای حروف الفبا و اعداد خودم عادتت میدهم به گفتن دوست دارم گل خریدن قدم زدن و غافلگیر ک...
10 فروردين 1394

آرتین و نوروز 1394

آرتین عزیزم خدارو شکر که یه بهار رو دیدی و فهمیدی که چقدر طبیعت در بهاران زیباست انگار تو هم مثله مامانت از اومدن بهار ذوق زده میشی بخصوص چندروز مونده بهش ...با تمام کارایی که دارم ولی برای رسیدنش لحظه شماری میکنم ما امسال بخاطره اینکه تو کوچولو بودی و بهت سخت نگذره بجز چند عیددیدنی و چندروز ساوه جای دیگه نرفتیم البته هوا هم سرد شده کمی ...                                  سال نو مبارک کوچولوی نازم ...
10 فروردين 1394

برگ آخر از زمستان 93

آرتین بهار سبز من آخرین برگ از دفتر 93 را برایت مینویسم با امید به شروع بهاری زیبا و فصلی نو و سالی پر از خیرو برکت برای همه و برای خانواده کوچک ما ...الهی آمین یکسال را پشت سر گذاشتی با خیلی چیزها و افراد آشنا شدی و تجربیات تازه ای داشتی البته دنیا برای اکتشافات تو هنوز خیلی خیلی جا داره و تو باید هرروز چیزهای تازه یاد بگیری و شاد باشی و بازی کنی و انشاله که بسلامت بزرگ بشی و ...درس بخونی و پسر شاد و عاقلی بشی دعای من همیشه برای تو سلامتی و موفقیت و شادیه ...شاد و سرزنده مثله شکوفه های زیبای بهار پسر زیباتر از برگ گلم امیدوارم همیشه توی زندگیت موفق و سربلند باشی و امیدوار و جستجوگر از صمیم قلبم ...
27 اسفند 1393

ذوق زده شدی

وقتی بابا علی بغلت میکنه فکر میکنی میبردت بیرون و میگی دد...ددد عاشقه ددری و ذوق میکنی با دوتا دندونت توی یکسالگی الهی من قربونت بشم                                                                          ...
27 اسفند 1393

آرتین به آرایشگاه میرود ...

پسر خوشگل من بعد از جشن تولد یکسالگی به آرایشگاه رفت و موهاشو برای اولین بار کوتاه کرد ...توی آرایشگاه پسره خیلی خوبی بود و بهونه هم نگرفت البته من و مامانی و خاله فرناز همراه آرتین به آرایشگاه رفته بودیم     ...
27 اسفند 1393

آرتین در جشن تولد یکسالگی ...120ساله بشی ایشاله

تولد یکسالیت رو ساوه خونه حاجی بابا اینا گرفتیم و  مامان بزرگ وعمه مریم و عمو اصغر هم خیلی زحمت کشیدند ...کیک خوشگلت رو هم عمو اصغر برات سفارش داده بود ... تو توی تولدت خوابت میومد و اصلا نخندیدی و کمی هم اذیت کردی ولی انگار همه کوچولوها همینطورن دیگه من هر طوری بود چندتا عکس ازت گرفتم تا توی وبلاگت بزارم ...کادوهای خوشگل ماشین و موتورو هلی کوپتر کادو گرفتی و پول و یه پلاک طلای اسم خوشگلت آرتین رو هم مامانی و خاله بهت هدیه دادن ... خلاصه وضعت خوب شد خوشگلم و خدارو شکر خوش گذشت ...
17 اسفند 1393